رابطه بین محافظه کاری حسابداری و مدیریت سود
۱. مقدمه
در محیط اقتصادی امروز که اطلاعات مالی نقش حیاتی در تصمیمگیریهای سرمایهگذاران، اعتباردهندگان و سایر ذینفعان دارد، کیفیت و شفافیت گزارشهای مالی اهمیتی ویژه یافته است. دو مفهوم کلیدی که به طور گسترده در ادبیات حسابداری برای ارزیابی کیفیت سود و رفتار گزارشگری مدیریت بررسی میشوند عبارتاند از محافظهکاری حسابداری و مدیریت سود.
هر دو مفهوم به نوعی بیانگر رفتار حسابداران و مدیران در واکنش به عدم اطمینان، انگیزههای شخصی و فشارهای بیرونی هستند، اما از جهاتی متفاوت عمل میکنند. محافظهکاری نوعی ویژگی کیفی مطلوب است که هدف آن احتیاط و جلوگیری از شناسایی بیش از حد داراییها و درآمدها است؛ در حالیکه مدیریت سود، معمولاً به عنوان رفتاری فرصتطلبانه یا گاهی کارکردی از سوی مدیران تلقی میشود که با هدف دستیابی به مقاصد خاصی (مانند پاداش، قیمت سهام، یا رعایت تعهدات قراردادی) انجام میگیرد.
در این چارچوب، پرسش اصلی پژوهشگران همواره این بوده است که:
آیا محافظهکاری حسابداری باعث کاهش مدیریت سود میشود یا بالعکس، زمینهای برای آن فراهم میکند؟
۲. مفهوم محافظهکاری حسابداری
۲.۱. تعریف محافظهکاری
محافظهکاری یکی از اصول بنیادین حسابداری است که بر اساس آن، حسابداران باید در مواجهه با عدم اطمینان، جانب احتیاط را رعایت کنند و در شناسایی درآمدها تأخیر و در شناسایی زیانها تسریع نمایند.
به تعبیر باسیو (Basu, 1997):
«محافظهکاری تمایل سیستماتیک به شناسایی به موقعتر اخبار بد نسبت به اخبار خوب در سود حسابداری است.»
محافظهکاری در ادبیات حسابداری به دو نوع کلی تقسیم میشود:
-
محافظهکاری شرطی (Conditional Conservatism): شناسایی سریعتر زیانها نسبت به سودها، بسته به اطلاعات جدید.
-
محافظهکاری غیرشرطی (Unconditional Conservatism): اعمال رویههای حسابداری محتاطانه مانند استهلاک سریعتر یا کاهش ارزش داراییها، بدون وابستگی به اطلاعات جدید.
۳. مفهوم مدیریت سود
۳.۱. تعریف مدیریت سود
مدیریت سود به استفاده آگاهانه مدیران از قضاوتها و برآوردهای حسابداری برای دستکاری سود گزارششده به منظور دستیابی به اهداف خاص گفته میشود (Healy and Wahlen, 1999).
به عبارت دیگر، مدیران ممکن است از آزادی عمل موجود در استانداردهای حسابداری برای:
-
هموارسازی سود (Earnings Smoothing)،
-
افزایش یا کاهش سود در دورههای خاص،
-
و یا دستیابی به اهداف قراردادی (مانند اجتناب از زیان یا رعایت نسبتهای مالی)
استفاده کنند.
مدیریت سود به دو دستهی اصلی تقسیم میشود:
-
مدیریت سود تعهدی (Accrual-based): از طریق تغییر در اقلام تعهدی اختیاری مانند هزینههای پیشبینیشده، ذخایر مطالبات مشکوکالوصول و استهلاک.
-
مدیریت سود واقعی (Real Earnings Management): از طریق تصمیمات واقعی عملیاتی مانند کاهش هزینههای تحقیق و توسعه، فروش داراییها، یا تغییر در سیاستهای تولید و قیمتگذاری.
۴. رابطه بین محافظهکاری حسابداری و مدیریت سود
رابطهی بین محافظهکاری و مدیریت سود پیچیده و چندوجهی است. پژوهشها نشان میدهند که این دو پدیده میتوانند رابطهی منفی، مثبت یا حتی غیرخطی با یکدیگر داشته باشند، بسته به محیط نهادی، انگیزههای مدیران و ساختار حاکمیت شرکتی.
در ادامه، سه دیدگاه اصلی در این زمینه توضیح داده میشود:
۴.۱. دیدگاه اول: رابطه منفی (محافظهکاری بهعنوان عامل بازدارنده مدیریت سود)
این دیدگاه بر این باور است که محافظهکاری حسابداری باعث افزایش شفافیت و کاهش فرصت مدیریت سود میشود. استدلالهای این دیدگاه عبارتاند از:
-
افزایش قابلیت اتکای سود: محافظهکاری با الزام به شناسایی زودهنگام زیانها و عدم شناسایی درآمدهای تحققنیافته، سود را واقعیتر میکند. در نتیجه مدیران فضای کمتری برای دستکاری سود خواهند داشت.
-
افزایش نقش نظارتی حسابرسی و بازار سرمایه: در محیطی که محافظهکاری رعایت میشود، اطلاعات منفی سریعتر منعکس میشود و سرمایهگذاران میتوانند رفتار مدیران را دقیقتر ارزیابی کنند.
-
کاهش انگیزههای فرصتطلبانه: چون محافظهکاری منجر به سود پایینتر در کوتاهمدت میشود، مدیران نمیتوانند با استفاده از اقلام تعهدی به راحتی سود را بالا ببرند.
بنابراین، محافظهکاری به عنوان ابزاری برای محدود کردن رفتارهای فرصتطلبانه مدیران تلقی میشود. پژوهشهایی مانند LaFond & Watts (2008) و Ball & Shivakumar (2005) از این دیدگاه حمایت کردهاند.
۴.۲. دیدگاه دوم: رابطه مثبت (محافظهکاری بهعنوان پوششی برای مدیریت سود)
برخی مطالعات دیگر استدلال میکنند که محافظهکاری میتواند زمینهساز افزایش مدیریت سود نیز باشد. استدلالهای این دیدگاه شامل موارد زیر است:
-
انعطافپذیری در برآوردها: اصول محافظهکارانه فضای قضاوتی بالایی برای مدیران فراهم میکند (مثلاً در تعیین ذخایر یا کاهش ارزش داراییها) که ممکن است برای اهداف مدیریت سود مورد سوءاستفاده قرار گیرد.
-
ایجاد فرصت برای انتقال سود بین دورهها: با استفاده از رویههای محافظهکارانه، مدیران میتوانند سود را در دورههای خاص کاهش داده و در دورههای آتی با کاهش ذخایر یا برگشت هزینهها، سود را افزایش دهند.
-
پنهان کردن رفتارهای فرصتطلبانه: محافظهکاری میتواند بهانهای باشد برای انجام تعدیلات تعمدی که در ظاهر محتاطانه ولی در واقع با هدف دستکاری سود انجام میشود.
پژوهشهایی مانند Ahmed and Duellman (2007) نشان دادهاند که شرکتهایی با سطح بالای محافظهکاری ممکن است به دلیل انعطاف در برآوردها، مدیریت سود بیشتری نیز انجام دهند.
۴.۳. دیدگاه سوم: رابطهی غیرخطی یا دوگانه
گروهی از پژوهشگران جدیدتر به این نتیجه رسیدهاند که رابطهی بین محافظهکاری و مدیریت سود ممکن است غیرخطی یا دوگانه باشد.
به این معنا که:
-
در سطوح پایین محافظهکاری، افزایش محافظهکاری موجب کاهش مدیریت سود میشود (اثر بازدارنده)،
-
اما در سطوح بالا، افزایش بیش از حد محافظهکاری میتواند دست مدیران را برای اعمال برآوردهای شخصی و مدیریت سود بازتر کند (اثر معکوس).
این دیدگاه معتقد است که تعادل بین شفافیت و انعطافپذیری تعیینکنندهی ماهیت رابطهی میان دو پدیده است.
۵. عوامل مؤثر بر شدت رابطه محافظهکاری و مدیریت سود
رابطه بین محافظهکاری و مدیریت سود ممکن است بسته به شرایط محیطی و سازمانی تغییر کند. مهمترین عوامل مؤثر عبارتاند از:
-
نظام حاکمیت شرکتی: شرکتهایی با هیأتمدیره مستقلتر و کمیته حسابرسی قویتر معمولاً هم محافظهکارترند و هم کمتر به مدیریت سود میپردازند.
-
کیفیت حسابرسی: حسابرسان مستقل و باکیفیت (مانند شرکتهای عضو Big4) سطح محافظهکاری بالاتر و مدیریت سود پایینتری را تحمیل میکنند.
-
انگیزههای قراردادی: در شرکتهایی که پاداش مدیران بر اساس سود طراحی شده، احتمال استفاده فرصتطلبانه از محافظهکاری بیشتر است.
-
محیط نهادی و قانونی: در کشورهایی با نظام حقوقی قویتر و الزامهای افشای بیشتر، محافظهکاری معمولاً ابزار کنترل مدیریت سود محسوب میشود، نه وسیلهای برای پنهانکاری.
۶. شواهد تجربی در ایران
در مطالعات انجامشده در ایران، نتایج متنوعی گزارش شده است:
-
برخی پژوهشها (مانند حساس یگانه و رحمانی، ۱۳۹۴) نشان دادهاند که بین محافظهکاری و مدیریت سود رابطه منفی و معنادار وجود دارد.
-
در مقابل، تحقیقات دیگری (مانند پژوهش پورزمانی و خلیلی، ۱۳۹۷) یافتهاند که در شرکتهایی با سطح بالای محافظهکاری، مدیران در دورههای بعدی اقدام به برگشت ذخایر و افزایش سود میکنند؛ یعنی رابطه مثبت مشاهده شده است.
این تفاوت نتایج احتمالاً ناشی از تفاوت در محیط نهادی، نوع صنعت و نحوه اندازهگیری محافظهکاری و مدیریت سود است.
۷. جمعبندی و نتیجهگیری
به طور خلاصه میتوان گفت که:
-
محافظهکاری حسابداری یک ویژگی کیفی مطلوب است که با هدف افزایش قابلیت اتکای سود و کاهش ریسک اطلاعاتی تدوین شده است.
-
مدیریت سود رفتاری مدیریتی است که ممکن است کیفیت سود را کاهش دهد و اطلاعات مالی را مخدوش سازد.
-
رابطه بین این دو پدیده پیچیده است: در شرایط مطلوب حاکمیت شرکتی، محافظهکاری ابزاری برای مهار مدیریت سود است، اما در محیطهای ضعیف نظارتی ممکن است به عنوان ابزاری برای توجیه دستکاری سود مورد استفاده قرار گیرد.
بنابراین، اثر نهایی محافظهکاری بر مدیریت سود وابسته به بستر نهادی، انگیزههای مدیریتی و کنترلهای داخلی شرکت است.
در مجموع، بیشتر پژوهشهای معتبر جهانی تمایل دارند رابطهای منفی بین محافظهکاری و مدیریت سود را تأیید کنند، به این معنا که محافظهکاری موجب افزایش کیفیت سود و کاهش رفتارهای فرصتطلبانه مدیران میشود.

دیدگاهتان را بنویسید